loading...

blacknight

blacknight بازدید : 125 دوشنبه 19 مهر 1400 نظرات (0)

کارل گوستاو یونگ:

 

آنان که از اتفاقات ناگوار زندگی خود چیزی نمی آموزند،

وجدان هستی را مجبور می کنند تا آن اتفاقات را ،

تا آنجا که نیاز باشد تکرار کند ،

تا آن چیزی را که آن اتفاقات ناگوار ، میخواهند آموزش دهند، یاد گیرند.

آنچه که نفی میکنی تو را شکست میدهد،

آنچه که قبول میکنی تو را تغییر میدهد...!

نتیکا کتاب‌ رمان

blacknight بازدید : 36 دوشنبه 19 مهر 1400 نظرات (0)

پروفسور سمیعی:

 

برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست و برای کسی که نمیفهمد هر توضیحی اضافه است

آنان که میفهمند عذاب میکشند و آنان که نمیفهمند عذاب میدهند

 

مهم نیست که چه مدرکی دارید مهم این است که چه درکی دارید

مغز کوچک و دهان بزرگ میل ترکیبی بالایی دارند،کلماتی که از دهان شما بیرون می آید ویترین فروشگاه شعور شماست

 

پس وای بر جـماعتـی که لب را بی تامل وا کنند چرا که کم داشتن و زیاد گفتن مثل نداشتن و زیاد خرج کردن است! 

پس نگذارید زبان شما از افکارتان جلو بزند!

نتیکا کتاب‌ رمان

blacknight بازدید : 44 دوشنبه 19 مهر 1400 نظرات (0)

مارگارت میچل:

 

اسکارلت، من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته، همان است که اول داشته‌ام. آنچه که شکست، شکسته و من ترجیح می‌دهم که در خاطره خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود، حفظ کنم تا اینکه آن تکه‌ها را به هم بچسبانم و تا وقتی زنده‌ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمم ببینم

نتیکا کتاب‌ رمان

blacknight بازدید : 103 دوشنبه 19 مهر 1400 نظرات (0)

رومن گاری:

برایتان قسم می‌خورم که توی دنیا آن‌قدر بی‌توجهی زیاد است که مجبور به انتخاب هستیم، عیناً مثل تعطیلات که نمی‌شود هم به ییلاق رفت هم به کنار دریا. آدم مجبور است از بین بی‌توجهی‌های دنیا آن‌هایی را که بیشتر می‌پسندد انتخاب کند

کتاب، جملات زیبا از کتاب‌ها، معرفی کتاب و بیو برای اینستاگرام و تلگرام

blacknight بازدید : 21 دوشنبه 19 مهر 1400 نظرات (0)

 علامه طباطبایی:

میگویند روزی‌؛ 

 مولانا از کنار مسجدی رد میشد و دید عده ای دست به دعا برداشته اند و میگویند خدایا کافران را بکش

مولانا از کنار مسجد رد شد و رفت تا به کلیسایی رسید و دید درانجا هم عده ای دست به آسمان برداشته اند و میگویند خدایا کافران رابکش

مولانا رفت تا به در میخانه ای رسید و دید در آنجا خم ها رو به هم میزنند و میگویند بزن بسلامتی

سپس فرمود من آنموقع بود که دیدم دین مستی بهترین دین است که جز سلامتی دیگران آرزویی ندارند. 

پرستش به مستیست در کیش مهر

برونند زین حلقه هوشیارها...!

کتاب، جملات زیبا از کتاب‌ها، معرفی کتاب و بیو برای اینستاگرام و تلگرام

تعداد صفحات : 87

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 434
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 143
  • بازدید ماه : 185
  • بازدید سال : 12,336
  • بازدید کلی : 84,003
  • کدهای اختصاصی